نگاهي به تحول دانش تفسير

پدیدآورمرتضی کربلایی لو

نشریهe-resaneh.com

تاریخ انتشار1388/10/13

منبع مقاله

share 712 بازدید
نگاهي به تحول دانش تفسير

مرتضي كربلايي لو
مدلول تصوري و تصديقي در تفسير قرآن

اشاره: علم تفسير در مسير تاريخ شكل گيري خود از مرحله توجه به «معناي تصوري» كلام الله شروع شده و در سده هاي اخير به مرحله توجه به «معناي تصديقي» رسيده است. مفسران متاخر قصد دارند بفهمند كه خدا خواسته است چه بگويد، نه اين كه واژه ها و جمله هاي قرآن چه معنايي دارند.
تفاسير قبلي چه تفاوتي با تفسيرهاي متاخران دارد؟ به نظر مي رسد سير تاريخي تفسير از مرحله «معناي لفظ» شروع شده و به سمت «مراد گوينده» رفته است. متاخران چندان به الفاظ قرآن كاري ندارند و به دنبال مراد خدا هستند. مي خواهند ببينند خدا با اين الفاظ چه حقيقتي را خواسته بگويد. اين ناشي از تفاوتي است كه بين «مدلول تصوري» و «مدلول تصديقي» وجود دارد و در علم اصول فقه سخن از آن مفصل رفته است. مفسران پيشين سعي داشته اند مداليل سخن خدا را دريابند، ولي متاخران در صددند به فهم مراد خدا از سخنش برسند. احتمالا تفسير به معناي قديمي اش كه به شرح مداليل كلام الله مي پرداخت، امروزه جزو مبادي تفسير به معناي متاخرش محسوب مي شود. به اين دليل تفسير كشاف زمخشري مثلا مي تواند يكي از مبادي تفسير در معناي متاخر به حساب آيد. يعني مي توان آن را به عنوان يكي از مبادي تفسيري همچون الميزان به شمار آورد.
ولي بايد ديد كداميك از اين دو معنا با تعريف دقيق «تفسير» همخوان است.

مفسران تعاريف مشابهي از تفسير ارائه كرده اند:

فخر رازي تفسير را اين گونه تعريف كرده است: «هو ما يبحث فيه عن مراد الله تعالي من قرآنه المجيد». (= در تفسير از مراد خدا از قرآن مجيدش بحث مي شود)
تفتازاني گفته است: «هو العلم الباحث عن احوال الفاظ كلام الله من حيث الدلاله علي مراد الله تعالي». (تفسير علمي است كه از احوال الفاظ قرآن از حيث دلالت اين الفاظ بر مراد خدا بحث مي كند)
طبرسي نيز تفسير را با اين عبارت معنا كرده است: «التفسير كشف المراد عن اللفظ المشكل».
چنان كه از اين نقل قول ها پيداست در تعريف «تفسير» تاكيد بر مفهوم «كشف مراد گوينده» است. بنابراين حقيقت چيزي به نام تفسير، كشف مراد گوينده است و در مقام تحليل دقيق، مفهومش با مدلول الفاظي كه گوينده به كار مي برد، متفاوت است. اين تفاوت چنان كه گذشت در علم اصول با عنوان تفاوت بين «مدلول تصوري» و «مدلول تصديقي» مورد بحث قرار مي گيرد.
مدلول تصوري يك لفظ همان چيزي است كه در هنگام شنيدن آن لفظ به ذهن خطور مي كند و هيچ ارتباطي با اراده گوينده اش ندارد. چه گوينده آن معنا را اراده بكند و چه نكند، شنونده با شنيدن يك لفظ به معناي موضوع له آن لفظ منتقل مي شود. به چنين دلالتي كه فقط وابسته به شنيدن لفظ و انس ذهني شنونده به ارتباط بين آن و معناي موضوع له اش است، دلالت تصوري مي گويند. دلالت تصوري در واقع تابع وضع لفظ است. آخوند خراساني به اين نكته اشاره كرده است: «الفاظ به ازاي معناي شان من حيث هي وضع شده اند، نه از اين حيث كه مراد گوينده شان باشند؛ چرا كه اراده معنا از مقومات استعمال لفظ است نه از قيود مستعمل فيه {معنا}».1 مطابق نظر آخوند اين كه معناي يك لفظ مراد گوينده اش باشد، چيزي نيست كه به خود معناي لفظ ربط داشته باشد. بلكه از مقومات استعمال حقيقي هر لفظي است و استعمال حقيقي يك لفظ اگرچه منوط به اراده گوينده (مستعمل) است چيزي خارج از معناي آن لفظ است.
اما دلالت تصديقي به معني دلالت بر اين است كه استعمال لفظ از جانب گوينده از روي جد و آگاهي بوده و معناي لفظ، مراد گوينده واقع شده است. بديهي است كه اين نوع از دلالت تابع اراده گوينده است و براي تحقيق آن، احراز اراده گوينده شرط است. گويا منظور شيخ الرئيس و خواجه نصير هم از اين كه به نحو مطلق گفته اند: «الدلاله تتبع الاراده»2 {= دلالت تابع اراده است} ـ چنان كه اخوند گفته ايشان را تفسير كرده است ـ همين نوع از دلالت است نه نوع تصوري اش.
حال كه مراد از تفسير روشن شد، بهتر است بپرسيم چرا در خصوص كتاب مبيني مانند قرآن ضرورت تفسير اصولا مطرح مي شود. مگر الفاظ قرآن با مراد گوينده اش مطابقت ندارد؟ درست است كه در مقام تحليل، مدلول تصوري چيزي جدا از مدلول تصديقي است، ولي آيا در مقام واقع و در همين قرآني كه پيش روي ماست، اين دو مدلول را مي توان از هم جدا دانست؟ به عبارت ديگر مگر ظاهر قرآن با مراد خدا مطابق در نيامده است؟ اين سوال بسيار مهمي است. طبرسي صاحب تفسير مجمع البيان در بيان علت نياز به تفسير گفته است:
«اگر ظاهر قرآن مطابق معنايش باشد، هر كسي كه از زبان عربي و اعراب سر دربياورد، فحوايش را در مي يابد و مراد خدا را به يقين مي فهمد. اين در آن حالت است كه لفظ مجمل نباشد تا نيازي به بيان داشته باشد و در مورد آن احتمال دو يا چند معنا نرود.»3
طبرسي از مدلول تصوري تعبير به «ظاهر القرآن» و از مدلول تصديقي به «مراد الله» تعبير كرده است. طبيعي است كه چون مدلول تصوري به خود لفظ مربوط است. در كلام طبرسي به خود «قرآن» اضافه شده ولي مدلول تصديقي چون تابع اراده گوينده است، به «الله» مضاف گرديده است. پس معلوم مي شود در همه جاي قرآن نمي توان مدلول تصوري را مطابق با مدلول تصديقي دانست. لذا چنان كه خود طبرسي هم گفته است، اين چنين نيست كه هر كسي زبان عربي و اعراب را بداند بتواند به مراد خدا از قرآن آگاه شود. اين يعني ضرورت تفسير كتاب الله براي كشف مراد الله. بنابراين ما در مورد قرآن با دو سطح معنايي روبه رو هستيم:
1. مدلول تصوري آيات قرآن كه تابع چيزي جز وضع مواد و هيات الفاظ نيست. براي دريافت اين مدلول بايد مخاطب قرآن با علوم قرائات و صرف و نحو و اعراب و لغت آشنايي داشته باشد. چون ابتدا بايد مشخص شود كه يك آيه را چگونه قرائت كرده اند و قرائت مشهورش چه بوده است. سپس معناي موضوع له لغات موجود در آن آيه مشخص شود و در انتها با توجه به اعراب كلمات (يعني هيات) آن آيه، معناي كل آيه مشخص گردد. در اكثر تفاسير قديمي و امروزي اين عمليات به نحو تفصيلي به كار گرفته شده است.
2. مدلول تصديقي آيات قرآن كه تابع اراده خداست. در اين مرحله ـ كه گفتيم معناي واقعي تفسير كتاب الله كشف همين مدلول است ـ ما با اين مساله مهم درگيريم كه «خدا چه مي خواهد بگويد؟» و منظورش از فروفرستادن اين كتاب چه بوده است. اينجاست كه مفسر ناچار است سطح مطالعه اش را از تك تك جملات فراتر بگيرد و به «واحد(هاي) كلام» بپردازد. خدا نظير ساير متكلمان، سخنش را در واحدهاي كلامش گفته است و معناي مرادش را در اين واحدها گنجانده است. بي ترديد واحد كلام هميشه و لزوما «جمله» نيست. چرا؟ چون معيار وحدت يك كلام (كلامي كه مدلول تصديقي داشته باشد)، لزوما معياري نحوي نيست. آنچه وحدتش معيار نحوي دارد، مدلول تصوري كلام است. طبق تعريف، چيزي مي تواند واحد كلام باشد كه دست كم، يك مدلول تصديقي داشته باشد؛ ولي دلالت تصديقي تابع اراده متكلم است. پس: واحد كلام تابع اراده متكلم است. يعني معيار وحدت پاره ايي كلام، اراده متكلم است.
بنابراين مي توان پذيرفت كه مدلول تصديقي قرآن هميشه با مدلول تصوري آن مطابق نيست. براي كشف مراد خدا، بايد مجموعه اي، از مداليل تصوري قرآن را گردهم آورد و با هم مقايسه كرد. تا چه بشود؟ تا آن اراده پنهان خدا از اين مجموعه آيات روي بنمايد. در مورد قرآن يك معيار دم دست كه خودش كاشفيت از وحدت اراده خدا دارد، «وحدت نزول» دسته اي از آيات است. گاه اين دسته از آيات، يك «سوره» را تشكيل مي داده و گاه كمتر از يك سوره بوده است. ولي به هر حال نزول آيات به معناي سخن گفتن جدي خدا بودن و هر دسته از آيات كه نازل مي شده، لابد و لااقل يك مدلول تصديقي داشته است و از همين رو يافتن يك مدلول تصديقي واحد و جامع در سوره هايي نظير سوره بقره كه بتدريج نازل شده اند، دشوار و گاه ناممكن است. صاحب تفسير الميزان درباره سوره بقره گفته است:
«از آنجايي كه اين سوره بتدريج و به طور متفرق نازل شده است، نمي توان در آن، غرض واحدي كه مورد نظر همه آياتش باشد، يافت.»4
خدا كلمه سوره را چند جا در سخنش آورده است. گفته است فاتوا بسوره مثله (يونس: 38) و فاتوا بعشر سور مثله مفتريات (هود: 13) و اذا انزلت سوره (توبه: 86) و سوره انزلناها و فرضناها (نور: 1). از اين آيات مي فهميم هر يك از اين سوره ها پاره اي از سخن خدايند كه براي خود جداگانه وحدتي دارند؛ نوعي از وحدت كه نه در ميان اجزاي يك سوره هست و نه ميان سوره ها. همچنين هر سوره غرضي خاص و معناي مخصوصي (يعني يك مدلول تصديقي خاص) را ايفا مي كند؛ غرضي را كه تا سوره تمام نشود، آن غرض نيز تمام نمي شود. علامه طباطبايي معتقد است كه «جمله بسم الله در هر يك از سوره ها راجع به آن معناي واحدي است كه در آن سوره دنبال مي شود.»5
رابطه واقعي بين مدلول تصوري و تصديقي چيست؟ مفسر براي فهم و كشف مراد خدا غير از چيزهايي كه براي تماميت مدلول تصوري نياز است، به مواردي ديگر نيز نيازمند است. مدلول تصديقي اگر چه پايه اي در مدلول تصوري دارد، ولي بيشتر از آن كه تابع مدلول تصوري باشد، تابع اراده گوينده است. اين نكته بسي قابل دقت است. در واقع مدلول تصوري هسته يا پايه مدلول تصديقي است. اما همه آن نيست. چه بسا اراده گوينده گسترده تر از مدلول تصوري لفظ باشد؛ در اين مواقع گوينده براي دلالت بر اين مدلول تصديقي، قرائني مقاليه فراهم مي بيند يا خودش اصطلاحا محفوف به قرائني حاليه است و شنونده به معناي مراد پي مي برد.
بنابراين محدود نماندن در دايره الفاظ آيات و توجه به قرينه هاي حاليه يا مقاليه، حداقلي ترين نكته روش شناسانه رويكرد جديد در كشف مراد خداست. حال اگر دقت كنيم، مي بينيم تفاسير متاخر كه به دنبال مدلول (هاي) تصديقي قرآنند، روش عمده شان بررسي قرينه هاي حاليه يا مقاليه واحدهاي كلام خداست.
تفسير الميزان في تفسير القرآن نوشته علامه محمد حسين طباطبايي به عنوان تفسيري كه مدعي است از روش تفسير قرآن به قرآن بهره برده است، آغازنده و نماينده بارز توجه مفسر به «قرائن مقاليه» است و تفسير بيان المعاني علي حسب ترتيب النزول نوشته سيد عبد القادر ملاحويش آل غازي عاني آغازنده و نماينده توجه مفسر به «قرائن حاليه» است. تفسير اخير مدعي است اولين تفسيري است كه قرآن را بر حسب ترتيب نزول آيات (ترتيب مصحف علي عليه السلام) و با روش تاريخ گذاري آيات قرآن تفسير كرده است.6
گفتيم كه مطابق عقيده طبرسي ضرورت تفسير كتاب قرآن در اين امر نهفته است كه ظاهر (= مدلول تصوري) قرآن همواره و همه جا با مراد (= مدلول تصديقي) خدا مطابقت ندارد. لذا براي نيل به مراد خدا بايد عملياتي تفسير گرانه انجام داد كه كشف از مراد خدا بكند. اين را هم گفتيم كه تعريف دقيق تفسير هم همين است.
اما سوال اين است كه چرا مدلول تصوري قرآن همواره مطابق با مدلول تصديقي نيست؟ در نقل قولي كه از طبرسي آورديم، علت اين عدم مطابقت دو عامل لفظي دانسته شده است: 1) اجمال مدلول تصوري لفظ و 2) تعدد مدلول تصوري (دلالت همزمان لفظ بر چند معنا).
در مواردي كه با اجمال لفظ روبه رو هستيم، بايد به دنبال تفسير برويم؛ چرا كه مي دانيم مراد خدا يك معناي تفصيلي است. مثلا براي كشف مراد خدا از اقيموا الصلاه بايد به بيان تفسيرگر پيامبر (ص) مراجعه كنيم تا بفهميم مراد از «صلاه» چيست. همچنين در مواردي كه با تعدد مدلول تصوري مواجهيم، بايد به طريقي،كشف كنيم كداميك از اين مداليل، مراد تصديقي خداست.
عواملي از اين دست باعث شده كه ما براي كشف مراد خدا نيازمند به تفسير شويم.

پانوشت ها:

1. آخوند خراساني، كفايه الاصول، قم، موسسه النشر الاسلامي، ص 31.
2. نگاه كنيد به: الشفاء، قسم المنطق المقاله الاولي من الفن الاول، الفصل الثامن، ص 42؛ شرح الانتشارات للمحقق الطوسي، ج 1، ص 32.
3. الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت: موسسه الاعلمي للمطبوعات، ج 1، ص 40.
4. ترجمه التفسير الميزان، ج 1، ص 69.
5. همان، ص 27.
6. دكتر جعفر نكونام، درآمدي بر تاريخ گذاري قرآن، تهران، هستي نما، 1380، ص 25.

مقالات مشابه

معرفی و سیر تطوّر تفاسیر واعظانه شیعه

نام نشریهشیعه‌پژوهی

نام نویسندهمحمد شریفی, اکرم حسین‌زاده

قرآن ناطق و قرآن صامت

نام نشریهامامت‌پژوهی

نام نویسندهسیدمحمدهادی گرامی, محمود ایوب, محمد قندهاری

كتاب ارغوانى نگاهى به جايگاه ايرانيان در علم قرائت، تفسير و حديث

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمهدی یار احمدی, محمدزمان خدایی

نگرشی بر تفسیر و روش آن در عصر صحابه

نام نشریهفروغ وحدت

نام نویسندهحامد جمالی

منابع و ابزارهاى تفسير

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهغلام‌علی عزیزی‌کیا